یادداشت های گاه و بی گاه | ||
صبح بود، یه اتوبوس آدم پیاده شدند جلوی خونه بهشتی. یه نگاهی و براندازی کردند و دوباره سوار شدند و رفتند. نگو دعوا شده بود، یکی گفته بود خونه بهشتی کاخه. یکی دیگه گفته بودند هشت طبقه است. راننده بهشتیشناس بود. همه رو آورده بود دم خونه گفته بود حالا ببینید و قضاوت کنید .منبع: کتاب صد دقیقه تا بهشت [ جمعه 88/10/18 ] [ 5:0 عصر ] [ فاطمه ایمانی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |